-
کمیک های میراکلسی(v)
دوشنبه 5 خرداد 1399 23:42
سلام بازم منم وانیا میگم گفته بودم که مهتا جون چند تا کمیک و مکالمه ی میراکلسی برام فرستاده بود اونا همه اش انگلیسی بودن و من ترجمه اش کردم تا بزارم تو وب و ازش لذت ببرید خب... بعضی هاشون رو هم یه کم خلاصه کردم یعنی حرف هاشون همون معنی رو میرسونه ولی یکم تغییرش دادم بریم ببینیم توضیحات: اول ناتالی میره و میبینه پیش...
-
یه پیشنهاد میراکلسی(z)
دوشنبه 5 خرداد 1399 17:44
مثل این تبلیغ کِرِم های هست که تو تلویزیون تبلیغ می کنن: آیا در اوضاع کرونا حوصلتان سر رفته است ؟ آیا در پی یک موضوع برای نقاشی هستید ؟ آیا به دنبال یک موضوع برای تحقیق هستید ؟ راه حل شما دست منه . پیشنهاد من به شما ساخت یه دفتر میراکلسیه که داخلش اطلاعات ابر قهرمانا و اتفاقاتی که توی هر قسمت برای ابر قهرمانا می افته...
-
اژدها وارد می شود (اِ ببخشید نویسنده جدید وارد می شود)(z)
دوشنبه 5 خرداد 1399 16:52
با سلام خدمت لیدی بلاگی ها و مدیر عزیز این فعالیت با حال زهرا رستگاری هستم پانزده ساله نویسنده ای که تازگی ها وارد وبلاگ شدم . در شروع کار از مدیر عزیز تر جان لیدی بلاگ تشکر می کنم چون هم تولدم رو تبریک گفت هم برای عضویت توی وبلاگ خیلی اذیتش کردم . قربونش برم هیچی هم به من دست و پا چلفتی نگفت (تازه با مهربونی کارام رو...
-
قالب میراکلسی بلاگفا و میهن بلاگ(v)
یکشنبه 4 خرداد 1399 01:31
سلام من کدنویسی بلد نیستم ولی با سایت های آنلاین قالب و... میسازم سفارش قالب با طرح های مختلف هم میپذیرم الان دیگه میهن بلاگ به درد نمیخوره چون به احتمال زیاد قراره حذف بشه اما این قالب رو میتونید هم برای بلاگفا و هم میهن استفاده کنید یه قالب میراکلسی خوشگل با رنگ های دخترونه عکس قالب: خوبه؟ به نظرم قشنگ شده کدش رو...
-
ابر قهرمان های جدید (لیدی باترفلای-لیدی دراگون و...)(v)
شنبه 3 خرداد 1399 02:36
سلام گلای تو خونه میراکلسی های نمونه اینو بگم که کپی از عکس ها ممنوعه مرسی هههه ببخشید خب... خوبید؟ خواهش میکنم برید پست های خیلی قدیمی وب رو بخونید که من کلی خبر از فصل های جدید توش گذاشته بودم آها بریم سر اصل مطلب ببینید اگه پست های قدیمی رو خونده باشید ، من از ابرقهرمان های جدیدی که امروز معرفی میکنم عکس گذاشتم و...
-
اگه مرینت هاکماث بود
جمعه 2 خرداد 1399 14:50
-
کت نوار در زمان مصر باستان
پنجشنبه 1 خرداد 1399 16:18
-
لیدی باگ در زمان مصر باستان
پنجشنبه 1 خرداد 1399 16:15
-
اینم یه عکس باحال از میراکلس
پنجشنبه 1 خرداد 1399 16:06
-
عکس از انیمیشن میراکلس(v)
پنجشنبه 1 خرداد 1399 12:29
سلام منم وانیا چند تا عکس از اتفاقاتی که قراره تو انیمیشن lady bug and cat noir awakening بیوفته آوردم عاشق این عکسم این مال موقعیه که یه نفر شرور شده اینم همینطور مرینت درحال پایین اومدن از پله ها احتمالا این زرق و برق ها همون مال کفشدوزک معجزه آساعه ههههه کت نوار اوه اوه اوه چه عکس قشنگ و رمانتیکی مرینت رو باش تو...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 18:07
سلام من مهتا هستم. 12سالم هست. نویسنده ی جدیدم. و مدیر این وبلاگ دوست صمیمی من هست . من عاشق سریال میراکلس هستم. خواننده ی مورد علاقه من کیتی پری هستش. و دوست دارم وقتی بزرگ شدم فضانورد بشم.
-
موزیک ویدیوی آهنگ دیواری بین ما و...(v)
چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 12:03
سلام لاوا خوبید؟ یادتونه گفته بودم که سال 2021 یه انیمیشن تقریبا 1 ساعت و 48 دقیقه ای میراکلس قراره بیاد؟ چند تا پوستر (بنر) داره. یکیش رو که گذاشته بودم و الان هم دوتای دیگه رو میزارم قشنگه خیلی باحاله راستی یه ویدیوی درخواستی داشتیم که لیدی باگ جان گفته بودن بزارم خب من خوشحال شدم که درخواستی دارید و من میتونم...
-
میراکلس کرونا(v)
سهشنبه 30 اردیبهشت 1399 12:25
سلام دوستان دیروز دو تا قسمت میراکلس در شبکه ی کارتون فرانسه پخش شده یه قسمت تقریبا 14 دقیقه ای (درباره ی ویروس کرونا) که فقط کسانی که شبکه ی فرانسه رو داشتن تونستن و اجازه ی پخش تو اینترنت نیست ببینن و یه قسمت کوتاه و دو دقیقه ای که درباره ی ویروس کرونا و پیشگیری از آن هستش خب من اون قسمت دو دقیقه ای رو با زیرنویس...
-
تولد مصیبت بار پارت سیم(L)
دوشنبه 29 اردیبهشت 1399 20:31
چی کار کنم؟ خدا جون تو بگو کت به وضوح به من گفت دوستم داره اگه لوکا دوستم نداشته باشه چی؟ چی کار کنم وای ساعت 8 است الان سر و کله اون دو تا روانی پیدا می شه کت:سلام مرینت من:هه چته؟ مرگ موش کت:ببخشید ترسیدی؟ من:نه قلبم ریخت کف اتاق کت:خب من:کت یعنی چیز کت نوار من دیگه نیا پیشم کت:چی؟ من:می خوام تو و لوکا و هر پسری رو...
-
تولد مصیبت بار پارت بیست و نهم(L)
یکشنبه 28 اردیبهشت 1399 22:13
ناتی:خب من قدم می زدم من:خب من باید برم یعنی ناتی:باشه یعنی منم باید برم اینو که گفت عین از آمازون در رفته ها می دویدم. هیچی حالیم نبود. همش می خوردم به این و اون ولی هیچی به هیچی همینطور می رفتم تا رسیدم به خونه در خونرو باز کردم و بازم عین از آمازون در رفته ها دودیم توی اتاقم. روی تختم ولو شدم و اون دو تا وحشی رو به...
-
تولد مصیبت بار پارت بیست و هشتم(L)
شنبه 27 اردیبهشت 1399 20:49
افتادم. که لوکا دستمو گرفت و منو کشید بالا من:ب بر بریم پایین لوکا:عزیزم یکم دیگه صبر کن من:ن نه بریم پا پایین تو بغل لوکا بودم. حالت تهوع داشتم. نمی دونستم باید چه جوری برم پایین چشمامو رو هم گذاشتم. یکم که حالم بهتر شد بعد از چند دقیقه دیدم رو برج تنها ام. مگه من چه قدر اونجا بودم؟ بلند شدم و رفتم پایین دیدم کت و...
-
تولد مصیبت بار پارت بیست و هفتم(L)
شنبه 27 اردیبهشت 1399 19:46
کت:اون اون لیدی باگه از شدت تعجب نمی دونستم باید چی بگم یهو پام سر خورد و افتادم پایین داشتم تو هوا قلط می خوردم که یهو دیدم کت منو گرفته. میلشو بین دو تا پایه گذاشته و منو گرفته نمی دونستم چه قدر دووم میارم اگه تبدیل می شدم جون هردومون رو نجات می دادم. نه من نمی تونم هویتمو بهش بگم خدا چی کار کنم؟ یهو دست کت ول شد....
-
تولد مصیبت بار پارت بیست و ششم(L)
شنبه 27 اردیبهشت 1399 11:58
خب خب اینم پارت بیست و شیش امروز تا پارت 32 می ریم آدرین:پلگ من باید برم و از مرینت معذرت خواهی کنم پلگ:دیگه دیر شده کممبر داری؟ آدرین:نه می رم و به دست و پاش میفتم پلگ:نمیشه آدرین:یه جوری به دستش میارم پلگ:کممبر آدرین:ای شکم متحرک از زبون مرینت: دیگه تصمیمو گرفتم. آدرینو می ریزم دور. برام مهم نیست. نباید به خاطرش...
-
تولد مصیبت بار پارت بیست و پنجم(L)
شنبه 27 اردیبهشت 1399 10:46
کت:مهم نیست لیدی:امممم کت:من باید برم (تازه داستان داره جالب می شه) پلگ پنجه ها داخل ادری:می خوام هویت لیدی باگ رو کشف کنم پلگ پلگ:این کار درست نیست ادری:چرا می خوام بدونم لیدی باگ یعنی عشق زندگی من کیه(اوه عشقش که تا الان کاگامی بود ادی:می شه دهنتو ببندی من:ننننههههه ادری:اون دمپایی من کجاس؟) پلگ:چه جوری می خوای این...
-
تولد مصیبت بار پارت بیست و چهارم(L)
جمعه 26 اردیبهشت 1399 13:27
ببخشید پارت های قبلی کم بود این روزا سرم خیلی شلوغه از نظر درس دوشنبه هم آزمون دارم مامانم ولم نمی کنه قبلا رمانم بیشتر نظر می خورد ولی الان هیچی شاید یکی دو تا نظر بدین تا من هم انرژی بگیرم خب برو بخونش من:آدرین صبر کن می خوام باهات حرف بزنم آدرین:کاگامی منتظرمه مرینت خودت که می دونی من:نرو آدرین من نامزدت بودم...
-
تولد مصیبت بار پارت بیست و سوم(L)
جمعه 26 اردیبهشت 1399 12:02
خب یه مقدمه کوتاه لطفا زیر همین پست نظرتون رو راجبع به رمان بگید لطفا لطفا با دلیل بگید چرا خوبه و چرا بده و عیب کار رو هم بگید ممنون برو بخونش آقای آگراست؟ من:برای چی اومدین اینجا؟ گابریل:پسر من حالش خیلی خرابه همش چسبیده به اون کاگامیه من:به من چه ربطی داره گابریل:رابطش با تو سالم بود ولی ..... من:کاری نمی تونم...
-
تولد مصیبت بار پارت بیست و دوم(L)
پنجشنبه 25 اردیبهشت 1399 18:47
بدون مقدمه برو بخونش حالم خیلی بد بود اصلا حال و حوصله کسی رو نداشتم. مامانم فقط سینی غذا رو می داد تو داشتم افسردگی می گرفتم که یهو به خودم اومدم تیکی هم نمی تونست حالمو خوب کنه. بلند شدم توی این چند روز 8 تا جعبه دستمال کاغذی تموم کرده بودم. بلند شدم و موهامو بستم و رفتم بیرون مامان:دخترم من:می خوام برم بیرون...
-
تولد مصیبت بار پارت بیست ویکم(L)
پنجشنبه 25 اردیبهشت 1399 14:05
خب مقدمه نمی گم برو بخونش لوکا:مرینت حالت خوبه؟ من:مگه کوری؟آره کوری یه دختر دیگه کورت کرده حتما لوکا:مرینت خواهش می کنم من حاضرم تا آخر عمر از زبون تو تحقیر بشم ولی یه لحظه هم اشک هات رو نبینم من:چیه؟ من پولی ندارم که به خاطرش با من ازدواج کنی تو هم مثل اون ادرین عوضی و نمک نشناسی لوکا:مرینت مرینت چرا اینجوری شدی؟...
-
نظر سنجی در مورد تولد مصیبت بار(L)
پنجشنبه 25 اردیبهشت 1399 11:48
اصلا فکر نمی کردم تا پارت بیست و یک پیش برم خب اول یه نظر سنجی همینجا میزارم جواب بده 1- لوکا با مرینت ازدواج کنه 2-آدرین با کاگامی ازدواج کنه 3-مرینت بمیره 4-لوکا از ادرین انتقام بگیره 5(خواستنی تر از همه)حافظه آدرین برگرده خب ادامه داستان با خودتونه فعلا پارت بیست و یک رو نمیذارم تا ببینم چه جوری باید ادامش بدم
-
تولد مصیبت بار پارت بیستم(L)
چهارشنبه 24 اردیبهشت 1399 22:20
اینم از مزخرف ترین پارت و اعصاب خورد کن ترین پارت برو بخونش من:آدرین نرو منم مرینت دوپنچنگ دوستت نامزدت اومده بودی خونه ما یه جرقه دیگه عشقم مرینت کاگامی نامزد آدرین:متاسفم کاگامی نامزد بوده گابریل:بله درسته پسرم بیا بریم دنبال نامزدت :یه عکس از خودمو آدرین بهش نشون دادم من:اینو نگا کن جرقه دیگر مرینت مرینت مرینت...
-
تولد مصیبت بار پارت نوزدهم(L)
چهارشنبه 24 اردیبهشت 1399 18:23
ببخشید یکم دیر شد گفتم که کلاس آنلاین داشتم و خوشبختانه تموم شد چون این پارت خیلی طولانیه برو ادامه مطلب برو بخونش چرا منو نگاه می کنی؟ ای بابا برو دیگه وای باید دعوت نامه بفرستم برو ادامه همینطوری داشت از سرش خون میومد تا رسیدیم بیمارستان پرستار دوبار پانسمان سرشو عوض کرد. باید می رفت اتاق عمل خیلی می ترسیدم قلبم...
-
تولد مصیبت بار پارت هجدهم(L)
چهارشنبه 24 اردیبهشت 1399 14:45
خب قبول دارم داستانم دیگه شور و هیجانی نداره نمی دونم چی کار کنم؟ تریشی:-____- تریشی جان برو تا نیومدم تریشی:@_@ خب به هر حال برو بخونش پس برو ادامه مطلب من:آدرین برات شام اوردم آدرین:ممنونم مرینت تو که احساس ناراحتی نمی کنی که من اینجا ها؟ من:نه نه راحت باش فردا: تصمیم گرفتیم برای ناهار با هم بریم بیرون نه من ماشین...
-
تولد مصیبت بار پارت هفدهم(L)
چهارشنبه 24 اردیبهشت 1399 11:21
تریشی:همه زورشون به این بدبخت رسیده من:موافقم خب برو بخونش ولی یه نفر دستشو گرفت مایکل:این کیه؟ من:نم نمی دونم مایکل:جک بیا مهمون داریم کت نوار:به به آقایون زورتون به این خانم رسیده؟ جک:بله به شما ربطی هست؟ کت نوار:بله من ابر قهرمانم ناسلامتی نمی تونم بزارم این خانم محترم شکنجه بشه اونم به دست چند تا روانی کت نوار...
-
تولد مصیبت بار پارت شانزدهم(L)
سهشنبه 23 اردیبهشت 1399 21:19
درد سرتاسر وجودم رو پر کرد همون موقع می خواستم جیغ بکشم که آدرین گفت:چی می خوای پول؟ جک:نه من مری خانوم رو می خوام من:آدرین برو تا سرتو نبریدن آدرین:من بدون تو نمی تونم زندگی کنم مرینت پس هرکاری بتونم برات می کنم جک:اوه اوه رمانتیکش کردی جوجه من:خواهش می کنم بزار برم اگه هنوز دوسم داری نباید به من صدمه بزنی جک:صدمه...
-
تولد مصیبت بار پارت پانزدهم(L)
سهشنبه 23 اردیبهشت 1399 18:56
اینم پارتی که منتظرش بودید برو بخونش آدرین:مرینت من دوست دارم لطفا رابطمون رو خراب نکن مرینت:تو فقط به خاطر مادر به من علاقه داری چون وقتی با منی یاد مادرت میفتی آدرین:نه من هم بهت علاقه دارم و هم از تو یاد مادرم میفتم لطفا نرو مرینت برمی گرده و روبه روی آدرین می شینه:ببخشید یکم خل بازی در آوردم آدرین:یکم آره؟...
-
تولد مصیبت بار پارت چهاردهم(L)
سهشنبه 23 اردیبهشت 1399 15:24
خب اینم از پارت چهارده برو بخونش پدر آدرین:آدرین با خانوم دوپنچنگ آشنا شو البته می دونم که هردوی شما توی مدرسه آشنایی کامل رو دارید آلیا:مرینت با آقای آگراست مرینت:می دونم آدرین و مرینت همزمان:برای چی اومدیم اینجا؟ گابریل:بنشینید تا شام بخوریم مرینت و آدرین پیش هم می شینن(الان تو دل میراکولر ها داره قند آب می شه)...
-
تولو مصیبت بار پارت سیزدهم(L)
سهشنبه 23 اردیبهشت 1399 11:20
با توجه به اینکه می خواستم مشتاقتون کنم تا حدس بزنید برین بخونین پارت رو تا از این کنجکاوی دربیاین برو بخونش مرینت:مامان دیروز داشتم به یه چیزی فکر می کردم مادر مرینت:چی عزیزم؟ مرینت:به اینکه چرا انقدر لوکا به من اهمیت می ده؟ مادر مرینت:خب شاید... مرینت:نه مامان اینو نگو من به پدر قول دادم که عاشق نشم مادر مرینت:ولی...
-
کلی خبر جدید(v)
دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 22:06
سلام دوستان عزیز و طرفداران میراکلس من وقتی که تازه وب رو ساختم یه عالمه خبر از فصل جدید میراکلس گذاشتم ولی اون موقع بازدیدها خیلی کم بود اما الان که طرفداران وب زیادن میخوام همه ی اون خبرها رو که هر کدوم تو یه پست بود ، یه دفعه همه شون رو تو همین پست بزارم اینم بگم چند تا از مطالب رو از یه وب دیگه آورده بودم تو وب...
-
تولد مصیبت بار پارت دوازدهم(L)
دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 18:58
مادر کاگامی:عزیزم کاگامی اون پسره ی شارلاتان ارزش غصه خوردن رو نداره تو بالاخره یه روزی ازش انتقام می گیری کاگامی:مامان این چه احساسیه؟ که فکر کنی هیچکس توی دنیا دوست نداره؟ مادر کاگامی:مهم نیست جک اومده دیدنت بگم بیاد تو؟ کاگامی:بگو بیاد تو ولی من جنازشو تحویلت می دم مامان مادر کاگامی:جک جان برو و یه روز دیگه بیا...
-
لطفا جواب بدید(v)
دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 17:57
سلام دوستان وانیا هستم یه مدت بود کم فعالیت بودم چون مطلب جدیدی پیدا نمیکردم و میخواستم وسط رمان تولد مصیبت بار فاصله نیفته البته اینم بگم که میخواستم رمان بزارم ولی گفتم زیاد خوشتون نمیاد یه نظرسنجی و سوال ازتون داشتم نظرسنجی اینه: فکر میکنید من چه جور آدمی هستم؟ اخلاقم خوبه یا نه؟ باهوش و دقیق بی دقت و بیخیال پررو و...
-
تولد مصیبت بار پارت یازدهم(L)
دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 10:49
دوستان پارت یازدهم رو زودتر می زامرچون از ساعت یک تا فردا دیگه نه تو بلاگفا می رم نه میام اینجا این پارت از بقیه پارت ها یکم طولانی تره برو بخونش مرینت:تیکی تو حتما به مرینت عزیزت می گی که صاحب قبلیت کی بوده مگه نه؟ تیکی:مرینت این یه رازه نمی تونم بگم مرینت:باشه تیکی اشکالی نداره استاد فو:من باید برم استاد فو با هزار...
-
تولد مصیبت بار پارت دهم(L)
دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 09:48
بفرمایین اینم پارت دهم که منتظرش بودین برو بخونش لوکا می ره پشت شیشه لوکا:مرینت مرینت(اینارو آروم می گه) پرستار:وقت تمومه لوکا:یکم دیگه الان میام بیرون پرستار:آقا وقت تمومه لوکا میره بیرون یک هفته بعد:(سریع رفتم جلو چون یک هفته همون آش و همون کاسس) مرینت در حالی که روی تختش دراز کشیده:ممنون لوکا لوکا:تو همش به خاطر...
-
تولد مصیبت بار پارت نهم(L)
یکشنبه 21 اردیبهشت 1399 16:30
فکر نمی کردم تا پارت نهم پیش برم خب برو بخونش دکتر:اکسیژن کم آورد دستگاه اکسیژن بهش وصل کنین پرستار:بدو بدو دستگاه اکسیژن به مرینت وصل کردنو نفسش برگشت دکتر:خب اینم از فنر پرستار می ره بیرون تا بهشون خبر بده مرینت خوبه لوکا:خانم خانم پرستار:همراه خانم مرینت دوپنچنگ هستید؟ لوکا:بله بله پرستار:تبریک می گم عملشون انجام...
-
تولد مصیبت بار پارت هشتم(L)
یکشنبه 21 اردیبهشت 1399 09:55
کت نوار:بانوی من حالا چی کار کنیم؟ لیدی باگ:باید مثل خودش رفتار کنیم نباید بزاریم قدرتش بر ما قلبه کنه کت نوار:فهمیدم بانوی من لیدی باگ:باید کاری کنیم احساساتش مثبت بشه برگرداننده:لیدی باگ کت نویر لیدی باگ:برگرداننده مرینت از اینکه تو شرور شدی ناراحته برگرداننده:ولی من باید کاگامی رو به دست بیارم و شما این کارو برام...
-
تولد مصیبت بار پارت هفتم(L)
شنبه 20 اردیبهشت 1399 14:43
یک روز قبل مرینت:آدرین من با کاگامی یه کار دخترونه دارم که برای پسرا درد روحی داره تنهامون می زاری؟ آدرین:ب ب بله کاگامی:دیدی آدرین ناراحت شد خانم خوشگله حالا چی کار داری؟ مرینت:تو باید از آدرین جدا بشی آدرین مال منه کاگامی:چی میگی مرینت؟ مرینت:کاگامی خودت رو به اون راه زدی یا وقعا نمی فهمی دارم چی می گم؟ من اون روز...
-
آیا آدرین سنتی مانستره؟؟؟؟(v)
شنبه 20 اردیبهشت 1399 11:10
سلام دوستان عزیز چند روز پیش داشتم تو یه وب میراکلسی چرخ میزدم بعد یکی از کامنت ها خیلی توجه ام رو جلب کرد؛ یه نفر یه متن طولانی درباره ی سنتی مانستر(هیولای آموکی)بودن آدرین تو نظرات گذاشته بود که من واقعا باور نکردم ولی وقتی دیدم کلی مدرک گذاشته واقعا تعجب کردم. یه عالمه نظریه و فرضیه درباره ی سنتی مانستر بودن آدرین...
-
تولد مصیبت بار پارت ششم(L)
جمعه 19 اردیبهشت 1399 17:22
بفرمایید اینم پارت ششم دلم نیومد دیر تر از این بزارم خب برو بخونش لوکا:چی شده مرینت مرینت م مرده؟ دکتر:نه ولی حالشون خیلی بد تر از قبل شده لوکا:خدای من چه قدر دووم میاره؟ دکتر:خب همین الان باید منتقل آی سی یو بشن تا بعد ببینیم چه کاری می شه براشون کرد؟ لوکا خیلی نا امید می شه از غم می ره تو دسشویی و گریه می کنه...
-
تولد مصیبت بار پارت پنجم(L)
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1399 21:50
به در خواست پارت پنجم رو میزارم ولی قول بدید نظر بدید تا پارت ششم رو جذاب کنم خب برو بخونش لوکا:بله مرینت من؟ من:دکتر چی گفت من چی کارم شده؟ لوکا:خب تو باید یه مدت توی بیمارستان بمونی تا حالت بهتر بشه مرینت من:چ چی برای چی؟ لوکا:اممم خب آدرین بیا برای مرینت توضیح بده من:ن نه تو برام ب بگو لوکا:خب یه مشکل کوچیک توی...
-
تولد مصیبت بار پارت چهارم(L)
چهارشنبه 17 اردیبهشت 1399 19:35
خب اینم پارت چهارم که منتظرش بودید ببخشید دیر شد چون امتحان و کلاس آنلاین داشتم برو بخونش من:آدرین تو با کاگامی نامزد کردی؟ آدرین:اممممممممممم اممممممممم کاگامی:آدرین تو ساکت باش بزار من جواب این خانم پر رو فوضول رو بدم من:خب بده خانم مدعی کاگامی:مرینت دوپنچنگ دیوونه بله ما نامزد کردیم حالا به تو چه ربطی داره؟ یهو سرم...
-
تولد مصیبت بار پارت سوم(L)
چهارشنبه 17 اردیبهشت 1399 18:57
خب اینم پارت بعدی تولد مصیبت بار برو بخونش من:چیییییییییییییییییییییی؟ لوکا:چی شده مرینت چرا انقدر عصبانی شدی؟صورتت رنگ گوجه شده من:گوجه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ لوکا:باشه من فقط اسم کاگامی رو پرسیدم من:باشه برو سر کلاست منم می رم سر کلاسم وقتی داشتم می رفتم سر کلاسم تو دلم فکر کردم:بیا این لوکای احمق هم رفت عاشق کاگامی...
-
مادر آدرین مرده؟ نه نمرده!(v)
سهشنبه 16 اردیبهشت 1399 01:01
سلام عزیزان تازگی ها بازدید وب خیلی کم شده و هیچ کامنتی هم وجود نداره کلا وب سوت و کوره منم هرچی باشه از بازدیدها و نظرات شما انگیزه میگرفتم دیگه ولی چند روزی بود که پست نمیزاشتم چون هیچ انگیزه و هدفی نداشتم خب.... یه سوال شما میدونید چرا مادر آدرین مرده؟ اصلا مرده؟ اون که جوان بود آخه چرا؟ بیچاره؟ خب من الان بهتون...
-
تولد مصیبت بار پارت دوم(L)
شنبه 13 اردیبهشت 1399 12:33
اینم پارت دوم برو بخون برگشتم و دسدم آلیا دستشو گذاشته رو شونم من:هی هی هی هی چرا اینجوری می کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ داشتم سکته می کردم آلیا و همه بچه ها از جمله آدرین:تولدت مبارککککککککککککککککک!!!!!!!!!!! من:وای بچه ها ممنونم مامان:عمه جسی و مادربزرگ امسال نیومدن و من هم از بچه ها خواستم تولدتو اینجا بگیرن من:ممنون...
-
رمان قلب شیشه ای (پارت1)(v)
جمعه 12 اردیبهشت 1399 17:44
سلام اینم رمان قلب شیشه ای امیدوارم خوشتون بیاد چند روز بعد از نگهبان معجزه گرها شدن مرینته صبح زوده مرینت از خواب بیدار شده داره کاراشو میکنه تا بره مدرسه مرینت: تیکی تصمیم گرفتم سعی کنم از آدرین دست بکشم تیکی: اما... مرینت من نمیخوام دخالت کنم ولی تو نباید به این زودی نا امید بشی مرینت: راجع بهش فکر میکنم ولی...
-
تولد مصیبت بار پارت اول(L)
جمعه 12 اردیبهشت 1399 14:27
سلوم سلوم منم لیدی مون براتون آوردم چند تا داستان البته فقط یه دونه داستانه خیلی چون قراره دوست عزیزم وانیا جون یه رمان خوشمل بزاره شخصیت ها:وایپرین، مرینت و کت نوار و آدرین سلام من مرینتم یه دختر معمولی مثل آلیا رز یا جولیکا ولی من یه رازی دارم که هیچکس ازش خبر نداره من لیدی باگ هستم امروز اولین روز 15 سالگیمه وای...
-
عکس های جذاب و جدید(v)
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399 10:03
سلام چند تا عکس زیبا از ابرقهرمان ها آوردم این عکس رو بهترین دوستن بهم فرستاد اتاق مینیاتوری مرینت (خیلی قشنگه) WoW چند عکس باحال و خوشگل مرینت در ظاهرهای مختلف اگر پست های قبلی من رو خونده باشید میبینید راجع به انیمیشن lady bug and cat noir awaking که قراره در سال 2021 منتشر بشه گفته بودم. بنر انیمیشن دوست دارم شما...