ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مادر کاگامی:عزیزم کاگامی اون پسره ی شارلاتان ارزش غصه خوردن رو نداره تو بالاخره یه روزی ازش انتقام می گیری
کاگامی:مامان این چه احساسیه؟ که فکر کنی هیچکس توی دنیا دوست نداره؟
مادر کاگامی:مهم نیست جک اومده دیدنت بگم بیاد تو؟
کاگامی:بگو بیاد تو ولی من جنازشو تحویلت می دم مامان
مادر کاگامی:جک جان برو و یه روز دیگه بیا کاگامی خیلی درس داره
جک:خانوم لطفا بزارین برم تو براش از آدرین خبر دارم
جک می ره تو اتاق کاگامی و با چهره پریشونش رو به رو می شه
کاگامی:هی عوضی برا چی اومدی؟ من بهت پول می دم نه امضا حالا گمشو از اتاقم بیرون مفت خور
جک:بهتره با هام اینجوری حرف نزنی من برات از شوالیت خبر دارم
کاگامی از رو مبلش بلند می شه و جلوی جک وای میسته
کاگامی:آدرین؟
جک:بله
کاگامی:بگو تا جنازتو برای خانودات نفرستادم
جک:خب من اطلاعات رو به قیمت 100 هزار دلار می فروشم
کاگامی:چی؟ تو داری از من باج می گیری؟
جک:تو فکر کن این باج گیریه ولی در واقع این یه معامله برد برده برای من و برای تو
کاگامی:خب باید بگی اطلاعاتت به مرینت دوپنچنگ هم مربوط می شه یا نه؟
جک:بله چه جورم
کاگامی:مامان مامان بیا اینجا
مادر کاگامی:بله دخترم؟
کاگامی:برام 100 هزار دلار بیار
مادر کاگامی:نه
کاگامی:ولی مامان
مادر کاگامی:انقدر پولاتو الکی به خاطر اون پسره ی احمق خرج کردی که به این روز افتادی من دیگه پول نمی دم
و مادر کاگامی میره بیرون
جک:خب معاملمون نشد می رم اطلاعات رو به خود آدرین بفروشم
کاگامی:نه یک هفته بهم فرصت بده پولتو جور می کنم و بالاخره انتقامم رو ازش می گیرم
آدرین و پدرش در حال شام خوردن
آدرین:پدر می شه فردا با دوستام برم رستوران؟
گابریل:نه
آدرین:برای چی پدر؟
گابریل:دفعه پیش که رفتی رستوران زدی کاگامی رو افسرده کردی دیگه نمیشه بری رستوران البته با من می شه
آدرین:تقصیر خودش بود
گابریل:نه نمیشه من غذام تمومه ناتالی غذای آدرین که تموم شد راهنماییش کن به جایی که بهت گفتم
ناتالی:بله قربان
خب دفعه بعد من به این راحتی پارت بعدی رو نمی زارم فقط می خوام بدونم شما فکر می کنین ناتالی قراره آدرین رو ببره کجا؟
خب این داستان ادامه دارد.....
ادامه ی رمان رو حداقل تا ۱۵ بزار
پارت ۱۳ تا ۱۵ رو بزار امشب لطفا
لطفا تا پارت آخر بزار خیلی قشنگ جذابه
این رمان تا سی پارت ادامه داده شده
میشه الان بزارین خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش میکنم
دارم می نویسمش
میشه الان بزاری همین الان
باشه
کی میذارین
جون مادرتون ادامه ماجرا رو تا حداکثر ۱۲ بزارین
باشه
امممم خوب پیش یکی از همکلاسی هایش
یا مادر و پدر یکی از اونا
اوه دارم میمیرم بذار دیگه ترو خدا
باشه
بزاین تا فردا صبح لطفا خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش میکنم
باوش
موزه لوور
شاید
برج ایفل شاید بره
نمیدونم شاید وجدانم بگه بره برج ایفل
خانه کاکامی که ازش معذرت خواهی کنه
ببخشید نه منظورم با مد و اینا است
آهان خیر خیر
حتما یکی از مراسم های ماشین و درسته جان مادرت
56743
مراسم ماشین چیه؟
کی میزارین پارت بعدی رو
هر وقت حدس یه نفر درست از آب در بیاد(وجدانم:بابا حرفای اینو جدی بگیری همتون رو قتا عام می کنه مطمئن باش اول سر منو با حرفاش می خوره بعد می گه من برم پارت بعدی رو بزارم ول کن اینو این حرف **** زیاد می زنه
نینو مرینت یا یکی از کلاس هاش
یا میخواد ببرش به اتاقی که پدر آدرین اونجا تبدیل بع هاک ماث بشه یا پیش مادرش ببره
خب شما تا حدی درست گفتی ولی بازم حدس بزن
پیش لایلا یا کلویی یا لوکا
اوه اوه
یا مستر فو
وای من تپ حدس زدن خیلی بدم
اممممممم
ناتالی که نمیدونه مستر فو نگهبان معجزه گر هاست
تقریبا درسته ولی یه حدس دیگه بزن