ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
فکر نمی کردم تا پارت نهم پیش برم
خب برو بخونش
دکتر:اکسیژن کم آورد دستگاه اکسیژن بهش وصل کنین
پرستار:بدو بدو
دستگاه اکسیژن به مرینت وصل کردنو نفسش برگشت
دکتر:خب اینم از فنر
پرستار می ره بیرون تا بهشون خبر بده مرینت خوبه
لوکا:خانم خانم
پرستار:همراه خانم مرینت دوپنچنگ هستید؟
لوکا:بله بله
پرستار:تبریک می گم عملشون انجام شد الان میارنشون بیرون تا دو روز نباید کسی بره پیششون امروز رو می رن آی سی یو تا فردا اگه حالشون بهتر شد می رن بخش اورژانس
و پرستار رفت لوکا داشت از خوشحالی بال در میاورد
آدرین:خدا رو شکر که حالش خوبه
کاگامی:اون سخت جون تر از اینیه که سر عمل بمیره(تو دلش):ای نمرد راحت شیم
آدرین:کاگامی من نمی فهمم که چرا مرینت برات یه دشمنه؟
کاگامی:اون دزده
آدرین:یعنی چی؟
کاگامی:ممکنه هر لحظه تو رو از من بدزده
لوکا:برو کاگامی خانم با اون آدرین جونت مرینت دیگه نمیزارم بیاد سمت شما
کاگامی:آدرین مرینت جون که یک مدافع داره ما اینجا چه کاره ایم بیا بریم
آدرین:ولی مرینت به ما نیاز داره من نمی تونم تنهاش بزارم تو می خوای بری برو ولی من تنهاش نمیزارم
بعد از چند ساعت مرینت به هوش میاد
پرستار:مریضتون به هوش اومد از پشت شیشه می تونید ببینیدش
لوکا:ممنون
این داستان ادامه دارد.....
دوستان در پارت های بعدی میراکلس لیدی باگ به دست مرینت میافته پس نگران نباشید
پارت ۱۰ رو وی میذاری
میشه همین بعد از ظهر
خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش میکنم
تا ساعت 12 ظهر می زارم
اها ممنون
میتونی یکی که مرینت مریض بود نیکی معجزه گر رو به اون داده بود موقت