Miraculous lady bug and cat noir

Miraculous lady bug and cat noir

خبرهای جالب و جدید از فصل های جدید میراکلس . عکس و فیلم های جذاب از میراکلس . مطلب ها و خبرهای مهم از میراکلس
Miraculous lady bug and cat noir

Miraculous lady bug and cat noir

خبرهای جالب و جدید از فصل های جدید میراکلس . عکس و فیلم های جذاب از میراکلس . مطلب ها و خبرهای مهم از میراکلس

تولد مصیبت بار پارت بیست و ششم(L)

خب خب

اینم پارت بیست و شیش

امروز تا پارت 32 می ریم

آدرین:پلگ من باید برم و از مرینت معذرت خواهی کنم

پلگ:دیگه دیر شده کممبر داری؟

آدرین:نه می رم و به دست و پاش میفتم

پلگ:نمیشه

آدرین:یه جوری به دستش میارم

پلگ:کممبر

آدرین:ای شکم متحرک

از زبون مرینت:

دیگه تصمیمو گرفتم. آدرینو می ریزم دور. برام مهم نیست. نباید به خاطرش زندگیمو تباه کنم. یه لباس خوشمل پوشیدم.

عکس لباسم:

http://s5.picofile.com/file/8397303834/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1_%D8%AF%D9%88.jpg

باید لینکوکپی کنی و توی گوگل پیست کنی تا لباسشو ببینی

خیلی تیپم خوب بود. یه کیف کمری هم برداشتم و رفتم بیرون. نمی تونستم از فکرش بیام بیرون. یهو یه نفر جلوم سبز شد






























































کرم نویسندگیم امروز گل کرده تریشی:مگه کرم گل می کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

































































برو تا ببینی کیه




















































































































دزد نیست یه راهنمایی































































































































لوکا هم نیست یه راهنمایی دیگه













































































منتظری بگم آدرین؟




































































نه آدرینم نیست















































































































































چه قدر من آدمای دور و برمو حرص می دم




























































دیدم کت نوار جلوم وایستاده

کت:سلام مای یعنی چیز مرینت

من:سلام کت نه چیز ببخشید کت نوار

کت:بریم؟

من:کجا؟

کت:خب بریم بالای پشت بوما من خیلی تنهام می خوام باهات حرف بزنم

من:باشه من ولی قدرت فوق العاده ندارم

یهو کمرمو گرفت و رفتیم بالای برج ایفل

من:نفس نفس از ترس

رنگ عین گچ سفید شده بود فکمم از ترس می لرزید

کت:مرینت

من:ب بله؟

کت:من یه نفرو دوست دارم نمی دونم چه جوری بهش بگم

من:خب بستگی داره اون کی باشه

کت:اون................

پایان پارت

این داستان ادامه دارد..........

نظرات 6 + ارسال نظر
MOON شنبه 27 اردیبهشت 1399 ساعت 19:24

لطفاً این قدر کرم نریز

MOON شنبه 27 اردیبهشت 1399 ساعت 16:06

سلام
پارت بعدی رو ساعت چند می زاری؟

7 و نیم

لیدی نوار شنبه 27 اردیبهشت 1399 ساعت 15:03

بزار دیگه پیلیز

الان امتحان دارم بعد 7 لطفا

MOON شنبه 27 اردیبهشت 1399 ساعت 14:37

منتظر پارت بعدی هستم.

ببخشید گوشی دستم نبود

لیدی نوار شنبه 27 اردیبهشت 1399 ساعت 13:33

لطفا سریع بزار

باشه

لیدی نوار شنبه 27 اردیبهشت 1399 ساعت 12:17

پارت بعدی رو هم بزار

یه غافل گیری دارم که تا عصر اماده میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد