ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خب خب
اینم پارت بیست و شیش
امروز تا پارت 32 می ریم
آدرین:پلگ من باید برم و از مرینت معذرت خواهی کنم
پلگ:دیگه دیر شده کممبر داری؟
آدرین:نه می رم و به دست و پاش میفتم
پلگ:نمیشه
آدرین:یه جوری به دستش میارم
پلگ:کممبر
آدرین:ای شکم متحرک
از زبون مرینت:
دیگه تصمیمو گرفتم. آدرینو می ریزم دور. برام مهم نیست. نباید به خاطرش زندگیمو تباه کنم. یه لباس خوشمل پوشیدم.
عکس لباسم:
http://s5.picofile.com/file/8397303834/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1_%D8%AF%D9%88.jpg
باید لینکوکپی کنی و توی گوگل پیست کنی تا لباسشو ببینی
خیلی تیپم خوب بود. یه کیف کمری هم برداشتم و رفتم بیرون. نمی تونستم از فکرش بیام بیرون. یهو یه نفر جلوم سبز شد
کرم نویسندگیم امروز گل کرده تریشی:مگه کرم گل می کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برو تا ببینی کیه
دزد نیست یه راهنمایی
لوکا هم نیست یه راهنمایی دیگه
منتظری بگم آدرین؟
نه آدرینم نیست
چه قدر من آدمای دور و برمو حرص می دم
دیدم کت نوار جلوم وایستاده
کت:سلام مای یعنی چیز مرینت
من:سلام کت نه چیز ببخشید کت نوار
کت:بریم؟
من:کجا؟
کت:خب بریم بالای پشت بوما من خیلی تنهام می خوام باهات حرف بزنم
من:باشه من ولی قدرت فوق العاده ندارم
یهو کمرمو گرفت و رفتیم بالای برج ایفل
من:نفس نفس از ترس
رنگ عین گچ سفید شده بود فکمم از ترس می لرزید
کت:مرینت
من:ب بله؟
کت:من یه نفرو دوست دارم نمی دونم چه جوری بهش بگم
من:خب بستگی داره اون کی باشه
کت:اون................
پایان پارت
این داستان ادامه دارد..........
لطفاً این قدر کرم نریز
سلام
پارت بعدی رو ساعت چند می زاری؟
7 و نیم
بزار دیگه پیلیز
الان امتحان دارم بعد 7 لطفا
منتظر پارت بعدی هستم.
ببخشید گوشی دستم نبود
لطفا سریع بزار
باشه
پارت بعدی رو هم بزار
یه غافل گیری دارم که تا عصر اماده میشه