ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بفرمایین اینم پارت دهم که منتظرش بودین
برو بخونش
لوکا می ره پشت شیشه
لوکا:مرینت مرینت(اینارو آروم می گه)
پرستار:وقت تمومه
لوکا:یکم دیگه الان میام بیرون
پرستار:آقا وقت تمومه
لوکا میره بیرون
یک هفته بعد:(سریع رفتم جلو چون یک هفته همون آش و همون کاسس)
مرینت در حالی که روی تختش دراز کشیده:ممنون لوکا
لوکا:تو همش به خاطر اون روز از من تشکر می کنی
مرینت:لوکا اگه تو نبودی من امید به زندگی ای نداشتم دیدم که چه قدر نگران من بودی و از آدرین شنیدم تو آکوماتیز شدی درسته؟
لوکا:اسمش رو جلوی من نیار
مرینت:لوکا
لوکا:اون دو تا سبب سکته یه دختر جوون شدن
مرینت:مهم نیست آدرین تقصیری نداشت کاگامی تقصیر کار بود
لوکا:آره
استاد فو یه محل رو توی پارک تعیین می کنه و به کاگامی می گه که بره به اون محل و یک نفر رو می فرسته تا میراکلس لیدی باگ رو از کاگامی بگیره
کاگامی:هنوز اون مرد به من اعتماد نداره؟
ناشناس:خیر
کاگامی:اینم میراکلس
ناشناس:ممنون
کاگامی:این انصاف نیست منم باید یک میراکلس مخصوص خودم داشته باشم
ناشناس:فقط افراد لایق و دل پاک صاحب اصلی میراکلس ها می شن
کاگامی:بله
وقتی لوکا می ره استاد فو می ره پیش مرینت(مخفیانه)
مرینت:اوه استاد فو ببخشید من هنوز یکم مشکل دارم دکتر به من گفته نباید زیاد راه برم تا قلبم به این فنر عادت کنه
استاد فو:مرینت اینم میراکلس لیدی باگ
مرینت:اوه تیکی عزیزم
تیکی:مرینت خیلی خوشحالم که دوباره می بینمت من صاحب قبلیم رو اصلا دوست نداشتم
مرینت:مگه صاحب قبلیت کی بود؟
تیکی:نمی تونم بگم مرینت
این داستان ادامه دارد.....
خیلی عالی بود گل کاشتین
بخشید اون حرف رو پارت قبلی زدم رمان های تو معرکه هسنت معرکه بازم معزرت میخواهم
نه اشکالی نداره عزیزم