Miraculous lady bug and cat noir

Miraculous lady bug and cat noir

خبرهای جالب و جدید از فصل های جدید میراکلس . عکس و فیلم های جذاب از میراکلس . مطلب ها و خبرهای مهم از میراکلس
Miraculous lady bug and cat noir

Miraculous lady bug and cat noir

خبرهای جالب و جدید از فصل های جدید میراکلس . عکس و فیلم های جذاب از میراکلس . مطلب ها و خبرهای مهم از میراکلس

تولد مصیبت بار پارت شانزدهم(L)

درد سرتاسر وجودم رو پر کرد همون موقع می خواستم جیغ بکشم که آدرین گفت:چی می خوای پول؟

جک:نه من مری خانوم رو می خوام

من:آدرین برو تا سرتو نبریدن

آدرین:من بدون تو نمی تونم زندگی کنم مرینت پس هرکاری بتونم برات می کنم

جک:اوه اوه رمانتیکش کردی جوجه

من:خواهش می کنم بزار برم اگه هنوز دوسم داری نباید به من صدمه بزنی

جک:صدمه نمی بینی ولی پدرت تقاص کارت رو پس می ده

من:نه نه با پدر و مادرم کاری نداشته باش

جک:پس می برمت انبار و عکس کتک خورده تو رو برای اونا می فرستم

من:(گریه گریه) خواهش می کنم نه نه

جک:هی نفله

دنیل:بله قربان؟

جک:بیا اینو بنداز تو ماشین چشما و دهنشم ببند من با جوجه کار دارم

آدرین:مرینت مرینت نه نه

من:آدرین آدرین آدرین نه کمک کمک

جک:می زارم بری ولی اگه یه بار دیگه تو کار من دخالت کنی بدجوری دستات رو از دست می دی جوجه

آدرین:من انتقام می گیرم ازت

منو بردن به یه انبار متروکه و بستنم به صندلی

من:ا اینجا ا ان انباره؟

جک:هنوزم خوشگلی هنوزم دوست دارم هنوزم عاشقتم

من:پ پس

جک:برای چی ترکم کردی؟

من:......

جک:چرا هیچی نمی گی؟(خیلی عصبانی اون بالاها آروم بود)

من:من من

جک:پس می خوای به راه های بد متوصل بشی ها؟

من:نه ن نه (گریه گریه)

جک:کمربند منو بیارین

(این ایرانیه یا فرانسوی معمولا ایرانیا از جمله کمربند منو بیارین استفاده می کنن تریشی:اون شیلنگ منو بیاریه من:ممنون)

من:نه جک جک خواهش می کنم نه

جک:چرا چرا

من:جک جک

و ضربه محمکی به به دستم زد

من:(گریه گریه گریه)

(الان می دونم انتظار داشتین بگم دلش به رحم اومد و آروم کنارش نشست و ازش معذرت خواهی کرد ولی بعدشو ببینین)

من:جک ج جک جک

جک:تو روحمو زدی منو جسمتو می زنم

من:خ خوا خواهش می کنم جک نزن منو نزن

جک:گریه نکن التماس هم نکن

فردی در جمع آنها به نام مایکل وجود داشت

من:جک خواهش می کنم نه

و ضربه محمک دیگه ای به سرم زد

دیگه طاقت نیاوردم بی هوش شدم

منو بردن به یکی از اتاقای اون انبار و مایکل رو به عنوان نگهبان برام گذاشتن

من:گریه گریه گریه

مایکل:هی دخی

من:گریه گریه گریه

مایکل:با تو ام

من:گریه گریه

سرمو انداخته بودم پایین و عین ابر بهار گریه می کردم. مایکل با یک دستش سرمو آورد بالا و اشکام رو پاک کرد

من:چی کارم داری؟گفته شکنجم کنی؟

مایکل:نچ

من:چی کارم داری پس؟

مایکل:تو کی جکی؟

من:دختر عموش

مایکل:آهان پس رابطه خانوادگیه

من:چیه بهت گفته ازم حرف بکشی؟

مایکل:من فقط نگهبانتم که فرار نکنی

من:اسمت چیه؟

مایکل:مایکلم و تو مری؟

من:مرینت

مایکل:لباست؟

اینم عکس لباسم

من:لباسم چی؟

مایکل:خوشگله

(زدم تو پرتون ها)

من:گریه گریه

ناخودآگاه اشکام و پاک کرد و گفت:گریه نکن عزیزم

(یا خدا من تاحالا یه بارم کسی عاشقم نشده حالا این سه بار)

من:عزیزم؟

مایکل:ببخشید

من:مشکلی نیست همه به من بدجور نگا می کنن

مایکل:چون خوشگلی نه چیز امممم

من:عادت دارم به نگاه بد مردا

مایکل:خودم جرشون می دم بد نگات کنن

من:برا چی؟

مایکل:خب امممم

من:عاشقم شدی؟

مایکل:نه چیز

من:شدی

مایکل:ای بابا یه بار دیگه اینو بگی می زنم تو دهنت و دستشو آورد تا بزنه تو صورتم

این داستان ادامه دارد.....

پارت بعدی فردا جون خودم

نظرات 2 + ارسال نظر
لیدی باگ چهارشنبه 24 اردیبهشت 1399 ساعت 11:01

میشه بزاری متنظرم

گذاشتم

لیدی باگ سه‌شنبه 23 اردیبهشت 1399 ساعت 22:07

ساعت چند میشه تا ساعت ۱۰ بدی
راستی وانیا کی برمیگرده
میشه فردا تا ساعت ۱۰ خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش میکنم

باوش شایدم زودتر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد