Miraculous lady bug and cat noir

Miraculous lady bug and cat noir

خبرهای جالب و جدید از فصل های جدید میراکلس . عکس و فیلم های جذاب از میراکلس . مطلب ها و خبرهای مهم از میراکلس
Miraculous lady bug and cat noir

Miraculous lady bug and cat noir

خبرهای جالب و جدید از فصل های جدید میراکلس . عکس و فیلم های جذاب از میراکلس . مطلب ها و خبرهای مهم از میراکلس

تولد مصیبت بار پارت یازدهم(L)

دوستان پارت یازدهم رو زودتر می زامرچون از ساعت یک تا فردا دیگه نه تو بلاگفا می رم نه میام اینجا این پارت از بقیه پارت ها یکم طولانی تره

برو بخونش

مرینت:تیکی تو حتما به مرینت عزیزت می گی که صاحب قبلیت کی بوده مگه نه؟

تیکی:مرینت این یه رازه نمی تونم بگم

مرینت:باشه تیکی اشکالی نداره

استاد فو:من باید برم

استاد فو با هزار بدبختی تبدیل می شه و می ره

مرینت:اوه تیکی خیلی خوشحالم بالاخره برگشتی

تیکی:منم همینطور مرینت

مرینت:یه هدیه برات دارم

و دستش رو می کنه توی کشوی میزش

و یه جعبه ماکارون در میاره

تیکی:وای مرینت ممنون من عاشق ماکارون های تو ام

مرینت:صاحب قبلیت بهت ماکارون می داد؟

تیکی:نه اون فقط بهم از اون بستنی های بدمزه می داد

مرینت:تیکی

کاگامی و آدرین در حالی که توی رستوران نشستن و دارم غذا می خورن

کاگامی:این گوشت کبابی واقعا خوشمزس

آدرین:هممم

آدرین در حال فکر کردن به مرینته

کاگامی:آدرین

آدرین:......

کاگامی:ادرین آدرین حواست کجاست؟

آدرین:همینجا

کاگامی:نکنه حواست پیش مرینته

آدرین:نه نه

کاگامی:این نه نه یعنی دقیقا حواست پیش مرینته

آدرین:اوه کاگامی نه مرینت اونقدرا که فکر می کنی برای من مهم نیست

کاگامی:از گوشت دودی خوشت نمیاد؟خب من گوشت کبابی برای خودم گرفتم چون  اممم امممممم به دود حساسیت دارم

آدرین:پدرم بهم پیام داده باید برم خونه

کاگامی:گوشیتو ببینم

آدرین:امممم

کاگامی دستش رو دراز می کنه تا آدرین گوشی رو بزاره تو دستش

کاگامی:گوشی رو بده

آدرین:وسیله شخصیه

کاگامی:خب از اونجا که دو تا شریک تمام وسایل خصوصیشون به هم ربط داره باید گوشیتو بدی به من

آدرین:پدر من با مادر تو شریکه من که با تو شریک نیستم

کاگامی با یک حرکت ناگهانی گوشی آدرین رو برمی داره ولی

کاگامی:پدرت هیچ پیامی به تو نداده بود

آدرین:پس حتما پشیمون شده من می مونم

کاگامی:داشتی می رفتی پیش مرینت؟

آدرین:نه

کاگامی:من نمی خوام تو عاشق مرینت باشی تو مجبوری عاشق من باشی مجبوری

آدرین:کاگامی داری زیاده روی می کنی

کاگامی:درسته مرینت به خاطر حرف من سکته کرد ولی تو نباید به خاطر اینکه منو زجر بدی همچین کاری بکنی

آدرین:اوه کاگامی من نمی رفتم پیش مرینت فقط می خواستم یکم تنها باشم

کاگامی:با مرینت؟ باشه برو ولی زود برگرد من همینجام

آدرین:فکر می کنم اگه یه مدت از هم جدا باشیم قدر همو بیشتر بدونیم موافقی؟

کاگامی:برو پیش مرینت

آدرین:باشه آره آره من از تو بدم میاد من فقط مرینت رو دوست دارم

کاگامی: باشه رابطه بین من و تو تمومه فکر کردی من فقط با تو دوستم؟ نه خیر جک دنیل جو همه دوستا و طرفدار های منن من هیچ نیازی به تو ندارم

کاگامی افسردگی می گیرد

این داستان ادامه دارد

نظرات 4 + ارسال نظر
لیدی باگ دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 ساعت 17:24

بعدی رو بزارین

ایشالا فردا راستی من وانیام و شما به من پیام داده بودین و درخواست نویسندگی کردین من دعوتنامه رو بهتون ایمیل کردم باید تو جیمیل بازش کنید

لیدی باگ دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 ساعت 13:39

ممنون عالیه
جون من ادامه اش رو امشب بزار
خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش خواهش میکنم

لیدی مون داره میزاره ممنون از نظرتون

S.a3 دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 ساعت 12:39

واعووووو عالی عالی بعدی

ممنون از نظر ارزشمندتون

لیدی باگ دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 ساعت 11:04

این چیه

گذاشتمش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد