ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خب قبول دارم داستانم دیگه شور و هیجانی نداره
نمی دونم چی کار کنم؟
تریشی:-____-
تریشی جان برو تا نیومدم
تریشی:@_@
خب به هر حال برو بخونش
پس
برو ادامه مطلب
من:آدرین برات شام اوردم
آدرین:ممنونم مرینت تو که احساس ناراحتی نمی کنی که من اینجا ها؟
من:نه نه راحت باش
فردا:
تصمیم گرفتیم برای ناهار با هم بریم بیرون
نه من ماشین داشتم نه آدرین داشتیم از خیابون رد می شدیم که......
یه ماشین می خواست منو زیر بگیره ولی آدرین منو پرت کرد و خودش خورد به ماشین
من:کمک کمک زنگ بزنین اورژانس
زنگ زدم به اورژانس یه آمبولانس اومد از سرش داشت عین آبشار خون میومد همه نگاه می کردن نمی تونستم پر پر شدن ادرین رو جلوی چشمام ببینم منم سوار آمبولانس شدم
دست ادرین رو گرفتم
من:نرو تو نباید منو تنها بزاری
پرستار:خانم نباید حرف بزنید
می دونم این پارت کم بود ولی من الان کلاس انلاین دارم
عالی قرار نیستارت بعدی رو بدی؟؟؟؟
لطفا ادامه ی داستان هم بزارید
یکم کوتاه بود باید جبران کنی پارت بعدی رو طولانی طولانی بزار خواهش
باوش