Miraculous lady bug and cat noir

Miraculous lady bug and cat noir

خبرهای جالب و جدید از فصل های جدید میراکلس . عکس و فیلم های جذاب از میراکلس . مطلب ها و خبرهای مهم از میراکلس
Miraculous lady bug and cat noir

Miraculous lady bug and cat noir

خبرهای جالب و جدید از فصل های جدید میراکلس . عکس و فیلم های جذاب از میراکلس . مطلب ها و خبرهای مهم از میراکلس

رمان یک ابر کپی کار پارت 24(z)

سلام دوستای میراکلسی !!!!! امروز پارت 24 رو براتون آوردم ! این  پارت بیشتر جنبه کمّی داره !!! یعنی داخلش نسبت عشق کفشدوزک و گربه سیاه رو داخلش توضیح دادم و آماده سازی برای اتفاق وحشتناکی که قراره برای شارل و ساشا بیفته . 

این پارت رو به هیچ وجه از دست ندید . 






از زبان مرینت : دو روز از رفتن ساشا به خونه شارل اینا می گذشت . شارل حسابی با ساشا جور شده بود . به پدرش گفته بود ساشا رو به عنوان یه دوست هم سنش توی خونه بپذیره . حالا فقط خدا میدونه شارل با چه دوز و کلکی پدرشو  پر کرده که به ساشا اعتماد صد در صد پیدا کرده . دیگه شارل همه جا با ساشا میره ولی شارل به ساشا گفته از دوست پسر و اینا بدش میاد و به هیچ وجه حاضر نیست این خواستشو بپذیره ولی باهاش دوست می مونه .

(امیدوارم متوجه قضیه باشید . . توی خارج از کشور اسلامی دوستی دختر و پسر یه رسمه نامزدیه . یعنی دیگه پسری نباید برای ازدواج دست روی اون دختر بزاره تا وقتی که دوست پسر داره برای همین نینو به خونه آلیا اینا دعوت بود تا خوانوادش اونو ببینن )

                                                                            بگذریم .

رابطه من با گربه سیاه خیلی بهتر از قبل شده . درسته من خیلی بروز نمیدم تا به روابط کاریمون لطمه وارد نشه ولی واقعا حسش توی قلبم ریشه کرده . نمی دونم برای چی به وجود اومده شاید به خاطر اینکه تنهام یا شایدم............... واقعا خودشو دوست دارم . ولی خدایی خیلی باحال بود همه روی آدرین دست می زارن مثل : کلویی ، لایلا  ،  کاگامی  ،   ولی اون روز گربه سیاه بهش حسودی کرد . خخخخخخخخخخخخخخ

ولی از هرچی بگذرم از فدا کاری هاش نمی تونم بگذرم . من اون رو بهترین دوستم می دونم مثل رابطه ساشا  و شارل .

سابین : دخترم یکی از همکلاسی هات اومده دنبالت .

وا!!!!!!!!!!!!!!! یعنی کی می تونه باشه؟

داشتم فکر می کردم که یهو پس گردنی خوردم . با چشای ور قلمبیده برگشتم عقب که یهو چشمای طلایی شارل درست رو به روی چشمام ظاهر شد .  یه صدای عجیب از خودم در آوردم و از روی صندلی پرت شدپایین .

شارل همونجور که می خندید تیکی رو صدا میزد : تیکی ! تیکی بیا بیرون . منم ملکه کوامی ها

رفتم جلو دهنشو گرفتم : هییییییییییییسسسسسسسسسسس !!!!!!!!!!!! الان مامانم میاد سوال پیچم می کنه .

دستمو پس زد و تیکی رو توی دست گرفت : نترس مامامی و ددی گرام دارن کیک می پزن . توی نونوایی تونن . میگم مری جونم !!!! چند تا ماکارون و کیک بیسکوییت نون خلاصه هر چی دارین توی نونوایی تون می پزین بده می خوام ازتون یه عالمه خرید کنم .

تیکی : فقط برای خرید اومدی؟

شارل برایش کمی جادوی قوت ریخت : نخیر اومدم تیکی جونمو هم ببینم . تیکی هم سریع شروع به خوردن پودر های جادویی کرد .

با شارل رفتیم طبقه پایین . از هر چیزی که بابام می گفت یه بسته براش آماده کردیم .

همونطور که بابان حساب می کرد ازش پرسیدم : راستی شارل جون !!!! نگفتی چه خبره؟

شارل هیجان زده گفت : بابام از ساشا خیلی خوشش اومده گفت برین امشب کلی خوراکی بخرین تا با هم فیلم نگاه کنیم . خیلی عجیبه . بابام از موقعی که ساشا اومده یه طور عجیبی شده مدام ازش سوالای عجیب غریب می پرسه . یه حسی بهم میگه قرار اتفاقای باحالی بیفته .

باخوشحالی گفت : شابد باورت نشه ولی من دلشوره دارم !!!!!!!!!!!!

این چرا اینجوریه؟    با تمام عقلی که خدا بهم داده می تونم تشخیص بدم که شارل یه موجود عادی نیست . آخه کدوم آدمی وقتی دلشوره داره خوشحاله .

شارل : من !!!!

-: چی ؟

شارل : گفتی کی وقتی دلشوره داره خوشحاله منم جوابتو دادم .          و یه لبخند گنده نشوند رو دهنش . جوری که دندونای ردیفو خوشگلش نمایان شد .

بابا : بفرمایید !!!!! اینم از سفارشاتون . امبدوارم از طعمشون هم راضی باشین .

شارل با شیرین زبونی گفت : بابای مرینت هر چی درست کنه خوشمزه میشه .

بابا : چطور

بشارل هم با طعنه زدن به من گفت : از خوش شانسیشه که دختر به این خوبی داره .

نامرد . داشت نا محسوس می گفت من دختر کفشدوزکیم .

بابا : خب خودت می تونی اینا رو ببری دیگه ؟

شارل با قلدری کیسه رو برداشت . اولش براش سنگین بود ولی بعد اوردش بالا .

اگه نمی دونستم جادو داره حتما مثل بابا تعجب می کردم .

بابا : ببینم دوستت مسلبقات وزنه برداری شرکت می کرده ؟

با حرف بابا خنده ای کردم و گفتم : نمی دونم فکر کنم

 

 

 

 

از زبان شارل :

چقدر سنگین بودن . خوبه جادو داشتم و گرنه تا بردنشون و دادنشون به بادیگارد خودمو ساشا باید صد بار می مردم و زنده می شدم .

ساشا توی ماشین نشسته بود و با دستاش سرشو پوشونده بود .

دستمو روی شونش گذاشتم : ساشا چیزی شده ؟

برگشت سمتم . خدایا چرا چشماش اینجوری شده ؟

-: حالت خوبه ؟ میخ وای زود تر بریم خونه . گردش باشه واسه بعد . هری !!!!!!!!

هری : بله خانم ؟

-: برو خونه . ساشا حالش خوب نیست .

راه افتادیم سمت خونه . ساشا حتی یه کلمه هم حرف نمیزد . می ترسیدم بهش نزدیک بشم و کلافش کنم . همیشه از اینکه طرفم از دستم ناراحت بشه بدم می اومد .

رفت توی اتاقش و لی وقتی داشتم از کنار اتاقش رد می شدم که برم دستم و گرفت : شارل بعدا حرف میزنیم . منو ببخش حالم خوب نیست .

لبخند اطمینان بخشی زدم و به سمت اتاقم رفتم تا برای امشب که قرار بود بیدار بمونم استراحت کافی داشته باشم .

 

 

 

 

ساشا :   پاشو !!!!! خانم خانما پاشو کوچولو . می خوای کمکت کنم ؟

-: بزار بخوابم . مگه در قفل نبود؟ خیر سرت خوبه همون اول گفتم از قدرتات درست استفاده کن . برو بزار کپه مو بزارم .

ساشا خنده ای کرد : نه !!!!!!! مثل اینکه اون فیلم ایرانیه خیلی روت تأثیر کذاشته .

یهو دیدم رو هوام : ساشا منو بزار زمین همین الان !!!

فکر کنم اونقدر تحکم تو صدام بود که ولم کنه . ولی دیدم دارم سقوط می کنم .

لحضه آخر خودمو شناور کردم و با خشم به طرف ساشا برگشتم : مگه عقل تو کلت نیست ؟

یهو نیششو بست و سرشو انداخت پایین .

-: حالا نمی خواد ادای آدمای ناراحتو در بیاری که تو این مورد کاملا مثل خودمی .

سرشو بلند کرد : بابت بعد از ظهر متأسفم . راستش یه رؤیای واضح دیدم که گفتنش عواقب خوبی نداره . . ببخشید .

روی زمین فرود اومدم : تو آدم بشو نیستی نه؟ الا باید قیافتو اونجوری بکنی که من دلم به رحم بیا د ؟ بابا بخشیدمت که منو پرت کردی پایین . و به سمت سرویس بهداشتی اتاقم رفتم : تو هم برو برای امشب آماده شو . بابام بد جوری ازت خوشش اومده . برو بدرخش .

درو هم بستم و پشتمو بهش کردم .

دوست نداشتم و ندارم که اشتباهات کسی رو به روش بیارم . حتی وقتی خدمتکارا هم خرابکاری می کنن با مسخره بازی ذهنشونو منحرف می کنم .      برای همینه همه کادر خدمتکارا تا منو میبینن شروع می کنن به خوشحالی و باهام راحتن .

امان از دست این خدمتکارای چموش .

موهامو دوگوشی بالا بستم روی فرق سرم (منظورم مدل باتر فلای گرله) . گیسشون کردم و با جادو همشو محکم کردم .

رفتم و خدمتکارا رو صدا کردم تا خوراکی ها رو بیارن .

وقتی همه چیز چیده شد ساشا هم اومد . داشت یه کوکی ور می داشت که زدم رو دستش و خودم یکی ورداشتم : خانما مقدمن .

خندید و یکی دیگه رو برداشت چشم گردوند : پدرتون کجان ؟

هون طور که لم می دادم به مبل گفتم : خدمتکارا گفتن تماس گرفته گفته ساعت ده میاد ولی با شناختی که من از وقت شناسی پدرم برای خونه اومدن دارم احتمالا چهلو پنج دقیقه تأخیر داره .

ساشا : بابا روانشناس !!!!!!!!!!

جوابشو ندادم . یه نگاه به خدمتکارا کردم : می تونید برید منو ساشا تنها فیلمو میبینیم دیگه ...

همه که رفتن یه نگاه به دورو بر انداختم و بعد با استفاده از جادو برای خودم کلی شیرینی و نون و اینا ریختم تو بشقاب و گذاشتم روی پام و شروع کردم به خوردن : ببین ساشا من امروز یه حس عجیبی بهم میگه قراره اتفاقای باحالی بیفته . امیدوارم آمادگی ضد حالای بابام رو داشته باشی . بابا همیشه یه چیزی بهت میگه که توی شک بزارتت . به خدا نمی دونم چه خبره ولی دلم میگه اتفاقای عجیبی تو راهه .

یهو از دهنم پرید : دوست داری داداش من باشی ؟ بابام بابای هردو تامون باشه؟ من حس عجیبی به تو دارم . می خوام بابام رو راضی کنم که تو هم عضوی از خانواده ما باشی . من همیشه حس خواهرانه خواصی به تو داشتم . از همون اول که دیدمت .

ساشا : خب منم یه همچین حسی رو نسبت به تو دارم . رؤیامم یه چیزی در همین مورد بود .

داشتیم حرف میزدیم که بابا از دور داد کشید : ساشا !!!!!!!! شارل . هر دوتاتون توی پذیرایی !!! حالا . 





به نظرتون چه طور بود؟

فکر می کنید پدر شارل با ساشا و دخترش چی کار داره؟

منتظر جواباتون توی نظرات هستم . 

بوس بای فعلا 

نظرات 3 + ارسال نظر
بی نام شنبه 22 آذر 1399 ساعت 13:59

افتزاه با اون اسم ‌زاشتنت من رفتم دیدم یکمشو اومدم بگم افتزاه بوداینم نظر خدمت شما:

ممنون از صداقت شما دوست عزیز
راستش درباره اسماشون خیلی فکر نکردم . فقط یه چیزی گذاشتم که بتونم ادامش بدم.
شما چه اسمایی رو پیشنهاد می کنی؟
آهان یادم رفت: افتضاح درسته نه چیزی که نوشتی.
درست بنویسش که نشونم بدی چقدر بد نوشتم

ترلان شنبه 25 مرداد 1399 ساعت 15:42

واقعا بعضی جاهاش خوش خندست .

بد جور قبول دارم

ترانه شنبه 21 تیر 1399 ساعت 02:28

فقط بعدی رو بده

بی مزه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد