Miraculous lady bug and cat noir

Miraculous lady bug and cat noir

خبرهای جالب و جدید از فصل های جدید میراکلس . عکس و فیلم های جذاب از میراکلس . مطلب ها و خبرهای مهم از میراکلس
Miraculous lady bug and cat noir

Miraculous lady bug and cat noir

خبرهای جالب و جدید از فصل های جدید میراکلس . عکس و فیلم های جذاب از میراکلس . مطلب ها و خبرهای مهم از میراکلس

رمان قلب شیشه ای(پارت6)(v)


سلام


این پارت ویژه ای هستش


پس باید نظر بدین فراوون


بپرید ادامه مطلب



 

 


از زبون مرینت: رفتم خونه    مثل همیشه کارهام رو کردم و درس هام رو انجام دادم      چند ساعت دیگه قرار بود برم پیش کت نوار   اون واقعا من رو دوست داره اما آدرین چی؟!!   البته شایدم کت نوار از مرینت کمتر خوشش بیاد اما قبلا هم من و اون باهم بودیم   چه وقتی که یه نفر باهامون سر قرار نیومده بود  چه وقتی که یه نفر شرور شده بود   حتی... حتی اون فکر میکنه که من عاشقش هم بودم 

از زبون آدرین: امروز تو مدرسه کلی با مرینت و جولیکا گفتیم و خندیدیم   واقعا دخترهای خوبی هستن   البته نمیدونم چرا مرینت بعضی وقت ها یکم دست و پاش رو گم میکرد   از اینکه دو سه ساعت دیگه با لیدی باگ قرار دارم دل تو دلم نیست   به نظرم اون هم از من بیشتر خوشش اومده   نمیدونم باید چیکار کنم تا خوشحال بشه    فهمیدم!   رفتم به قنادی مرینت اینا   مرینت هم اونجا بود   بهشون سلام دادم   احوالپرسی کردیم و بعد یه بسته ی کوچیک ازشون ماکارون گرفتم که طرح قلب داشت   با خودم گفتم مرینت که قبلا ازم خوشش میومد شاید ناراحت بشه ولی خدا رو شکر اون جور که معلومه ناراحت نشد  تازه اینقدر خانواده ی خوبین که ازم پول هم نگرفتن   تو خیابون یه نفر داشت گل میفروخت  یه دونه ازش خریدم    

مرینت: کت اومده بود تا ازمون ماکارون بگیره    خواستش پول بده اما ما اجازه ندادیم   به نظرم ماکارون ها رو برای من یعنی لیدی باگ گرفت تا سر قرار بهم بده    واقعا خیلی دوسش دارم  البته نه بیشتر از آدرین  یجورایی به عنوان دوست   ساعت 5 و نیم بود   یه ساعت و نیم دیگه باید رو برج ایفل میشدم   

یه ساعت بعد...

آدرین: پلگگگگگگ!  فقط نیم ساعت دیگه مونده
پلگ: آره  خوشحال باش
آدرین: یکم بی احساسی ها   کاش لیدی باگ یه وقت نزنه تو ذوقم
پلگ: نگران نباش   من همه چی رو پیش بینی کردم  عالیه
آدرین: اوههههه!!!   از کی تا حالا قدرت پیش بینی هم داری؟
پلگ: وقت گل نی   بزار بگم چه اتفاقی میخواد بیفته: بانوی من!  باهام ازدواج میکنی؟    وایییی! بله عشق رویاهام               کیتی من!              ماچ ماچ ماچ
آدرین یه نگاه بی تفاوت به پلگ انداخت: من که از خدامه این اتفاق بیفته
پلگ: اه   میفته

15 دقیقه بعد

از زبون مرینت: کم مونده بود به قرار    باید با کت خیلی مهربون میشدم که یه وقت ناراحتش نکنم

از زبون آدرین: از هیجان دلم میخواست زودتر برم   پس تبدیل شدم و گل و ماکارون رو برداشتم و از پنجره ی اتاق رفتم بیرون    هوای خنک و خوبی بود

5 دقیقه بعد...

از زبون مرینت: نباید دیر میکردم   پس تبدیل شدم و از پشت بوم رفتم طرف برج ایفل

از زبون کت نوار: نشسته بودم روی یکی از طبقه های برج ایفل     گل تو دستم    در جعبه ی ماکارون رو هم باز کرده بودم   

از زبون لیدی باگ: از دور دیدم که کت منتظرم نشسته  مثل اینکه زیادی هیجان زده بود   البته من هم کمی ازش نداشتم و خوشحال بودم

از زبون کت نوار: هورااا  لیدی باگ اومد


همدیگه رو دیدن    لبخند زدن   سلام و احوالپرسی کردن و...

لیدی باگ: چه خبر؟  بیا حرف بزنیم
کت نوار: خب همه چی خوبه   میشه درباره ی اینکه دوست دارم حرف بزنم؟
لیدی باگ سر تکون داد و لبخند زد: حتما
کت نوار: میدونی... من واقعا تو رو دوست دارم اما...       میگم اگه اون کسی تو عاشقشی  تو رو فقط به عنوان دوست بشناسه چی میگی؟   خودت رو بزار جای من
لیدی باگ با یکم ناراحتی: کت  تو... تو درست میگی   این واقعا سخته   من بهش فکر کرده بودم اما بهتره بگم الان بیشتر درکت کردم
کت نوار: اوه  ببخشید  نمیخواستم ناراحتت کنم
لیدی باگ کت نوار رو بغل میکنه: نه   مشکلی نیست  حق با توعه
کت نوار: بهش نگفتی که دوسش داری؟
لیدی باگ: به آ...؟ منظورم اینه که نه
کت نوار: اوه  بهش بگو   حتما... حتما جواب خوبی میگیری        زیر لب گفت: حداقل بهتر از جوابی که من گرفتم
لیدی باگ حرف زیر لبی کت نوار رو شنید و گفت: ممنون و اینکه واقعا متاسفم
کت نوار: تقصیر تو نیست  حالا ولش کن   بیا از این ماکارون بردار   واسه تو خریدم

لیدی باگ یه ماکارون برمیداره و تشکر میکنه   کت نوار هم یه ماکارون برمیداره و میخورن   بعد هم کت نوار گل رو به لیدی باگ میده   اون هم گل رو بو میکنه و خوشحال میشه

کت نوار: بهتره بهش بگی که دوسش داری
لیدی باگ: آخه اون چند وقته با یه دختر دیگه میگرده   البته من با دختره دوستم و اخلاقش هم خیلی خوبه اما خب... مثل اینکه عاشق همدیگه ان
کت نوار: اوه!    از اولش هم گفتم ما برای هم ساخته شدیم
لیدی باگ خندید و یه نگاه تیز به کت نوار انداخت: مطمئن نباش
کت نوار: میگما  حالا که اینجوری شده   امممم... میتونم ببوسمت؟   کوچولووووو
لیدی باگ: آآآم... گونه ام رو یا...
کت نوار: من به با تو بودن و بوسیدن گونه ات راضیم اما...  میشه؟
لیدی باگ: چی بگم!  باشه
کت نوار از تعجب دهنش باز میمونه
لیدی باگ: ولی به قول خودت فقط کوچولووو

***لیدی باگ و کت نوار همدیگه رو از لب میبوسن***

لیدی باگ: خب... بسه دیگه
کت نوار: باشه ولی خیلی عالی بود
لیدی باگ: پیشی کوچولو  معتاد نشیا
کت نوار: مثل اینکه شدم

و باهم میگن و میخندن و...


*این داستان ادامه دارد*


نظرات 11 + ارسال نظر
hhhkdiv یکشنبه 15 خرداد 1401 ساعت 01:41 http://123456789

عالی بود عزیزم لطفا پارت های دیگه هم بزار ولی خیلی عاشقانه تر لیدی باگ و کت نوار

به توچه سه‌شنبه 18 خرداد 1400 ساعت 16:12

سلام عالی بودپارت بعد لطفا

آدریانا آگرست شنبه 15 خرداد 1400 ساعت 20:50

عالییییییییی

سوده جون یکشنبه 22 فروردین 1400 ساعت 16:03

از قصه‌هات خوشم می یاد تازه می دونی توی فصل چهار میراکلس گابریل مجعزه آسای خودشو و مایورا رو قاتی می کنه؟ من قسمت ۱ فصل ۴ رو دیدم لوکا شرور می شه

مرینت دوپن چنگ یکشنبه 17 اسفند 1399 ساعت 22:14 http://4284888888888888

وانیا جان استاد فو کاش یک معجزه گرداشت اسمش هنراسا بود

فاطیمت سه‌شنبه 27 آبان 1399 ساعت 11:59

عاشقش شدم

Cat Noir جمعه 13 تیر 1399 ساعت 15:19

خیلیییییییییی عالی بود اما تیکه ی بوسشون یکم خشک بود یعنی زیاد بهم حال نداد اما قبل و بعدش محشر بودددددد

آره ممنون ... درسته یکم ایراد داشت

بانوی معجزه چهارشنبه 28 خرداد 1399 ساعت 14:09

آره خیلی عالی بود ممنون عزیزم

قربونت

بانوی معجزه چهارشنبه 28 خرداد 1399 ساعت 12:46

آره چجورم
خیلی عالی بود خسته نباشی پهلوان

خخخخخ ممنون

Lady bug چهارشنبه 28 خرداد 1399 ساعت 12:11

خیلی عالی بو پارت بعدی رو کی میزاری

مرسی نمیدونم شاید فردا

بانوی معجزه چهارشنبه 28 خرداد 1399 ساعت 11:25

ادامه رو بزار عزیزم

حتما این قسمت خوب بود؟ رمانتیکش کردما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد