Miraculous lady bug and cat noir

Miraculous lady bug and cat noir

خبرهای جالب و جدید از فصل های جدید میراکلس . عکس و فیلم های جذاب از میراکلس . مطلب ها و خبرهای مهم از میراکلس
Miraculous lady bug and cat noir

Miraculous lady bug and cat noir

خبرهای جالب و جدید از فصل های جدید میراکلس . عکس و فیلم های جذاب از میراکلس . مطلب ها و خبرهای مهم از میراکلس

عشق پنهان 3(c)

عشق پنهان

فصل3

کفشدوزک:هاا...صدای چی بود؟

و با گربه ی سیاه میرن ببینن چی شده که میبینن یه نفر شرور شده

شروره یه صاحب باغ وحش بود که یه نفر به حیووناش توهین کرده بود و اونم شرور شده بود.لباس مشخصی نداشت چون میتونست به شکل هر حیونی تبدیل بشه اما دیگران رو هم می تونست به حیون تبدیل کنه و اون هدفش این بود که تمام مردمان شهر رو به حیون تبدیل کنه البته اگر کسی رو گاز میگرفت می تونست این کارو بکنه و یه ددستبند داشت که اکوما توی اون بود اسمش هم شده بود مرد حیوان نما

گربه سیاه:وای بانوی من نگاه کن ! نصف مردم شهر تبدیل به حیون شدن

لیدی باگ:بیا بریم پایین پیداش کنیم

بعد میرن روی پلی که جلوی برج ایفله

همین جوری دارن اطراف رو نگاه میکنن و اصلا هم هواسشون به پشت سرشون نیست و مرد حیوان نما به عقاب تبدیل شده بود و میخواست از پشت به لیدی باگ حمله کنه و گازش بگیرد که کت نوار گوشاش به خطر حساسیت نشون میده و تکون میخوره و اون میفهمه و...

کت نوار:کفشدوزک مواظب باش!

و بعد کت نوار می دوعه سمت کفشدوزک و هلش میده بعد اونا از مرد حیوان نما دور میشن تا...

لیدی باگ:گردونه ی خوش شانسی

و اون یه چکش میده

لیدی باگ:به طرز عجیبی اشناس...فهمیدم.گربه دنبالم بیا

و برمیگرده پیش استاد فو تا معجزه گر روباه رو برداره که مرد حیوان نما تعقیبش میکنه و به استاد فو میرسه و داشت یواشکی معجزه گر کفشدوزک رو برمیداشت که تیکی میره کفشدوزک رو هل میده و...

ارباب شرارت:کوامی عه کفشدوزک رو بدزد اونوقت اون مجبوره برای ازاد کردنش معجزه اساش رو بده

بعد مرد حیوان نما تیکی رو برمیداره و میبره توی یه انبار متروکه و اونو به یه صندلی میبنده

تیکی:صاحبم برای نجات من میاد حالا میبینی

مرد حیوان نما:خب صاحبت الان کجاس که نجاتت بده؟

تیکی با شنیدن این حرف ناراحت میشه

تیکی:ولی اون منو دوست داره حتما میاد

مرد حیوان نما:اون نمیتونه تورو بین این همه اتاق پیدا کنه

بعد یکهو مرد حیوان نما و تیکی صدای لیدی باگ رو از بیرون انبار میشنون و بعد مرد حیوان نما دهن تیکی رو میبنده که نتونه صداش کنه

بعد میره بیرون و در هم قفل میکنه و تیکی رو تو اون اتاق تاریک تنها میزاره ( چطوری دلم اومد این طوری بنویسم؟  )و کلید اتاق هم گم و گور میکنه بعد خودش میره یه گوشه قایم میشه که یواشکی حمله کنه

لیدی باگ:تیکی...تیکی کجایی؟

تیکی سعی میکنه به در  نزدیک شه بعد با پاش میکوبه به در تا یه صدایی ایجاد کنه

لیدی باگ صدا رو میشنوه و میره دنبالش که یکهو مرد حیوان نما میپره روش تا معجزه گرش رو برداره که گربه ی سیاه اونو از روش برمیداره و باهاش میجنگه

کت نوار:تو برو بانوی من.برو کوامیت رو نجات بده

لیدی باگ میره و اتاقی که تیکی توشه رو پیدا میکنه بعد وقتی میفهمه قفله برمیگرده پیش  کت نوار و...

لیدی باگ:گردونه ی خوش شانسی

و اون یه جرسقیل میده ( از اونایی که توی تعمیر گاه های ماشین میزارن زیر ماشین که بره بالا بعد چرخ رو باد بزنن )

مرد حیوان نما هم به دایناسور تبدیل میشه

لیدی باگ:تو حواسش رو پرت کن تا من یه راهی پیدا کنم

کت نوار میره و حواس دایناسور رو از کفشدوزک پرت میکنه و لیدی باگ هم همینجوری مونده که باید چیکار کنه و زندانی بودن تیکی هم فکر کردن رو باسش سخت تر میکنه که یکهو میفهمه باید چیکار کنه و با یویوش پای دایناسور رو میگیره و میکشه دایناسور هم میوفته زمین بعد لیدی باگ میپره توی دهن دایناسور و با جرسقیل دهنش رو باز نگه میداره که وقتی میخاد بره دسبندش رو بگیره نتونه گازشون بگیره

بعد کت نوار میره و دسبندش رو برمیداره و میشکنه و...

لیدی باگ:به اندازه ی کافی همرو ازیت کردی اکوما کوچولو... وقتشه شرارتت خنثی بشه...گرفتمت...خدافظ پروانه کوچولو...کفشدوزک معجزه اسا!

بعد خیلی سریع دست گربه ی سیاه رو میگیره و سریع میرن جلوی دری که تیکی توشه و بعد...

لیدی باگ:ادرین زود باش

کت نوار:پنجه ی برنده

بعد میزنه به در و اون میشکنه و بعد...

کفشدوزک میره و دستای تیکی رو باز میکنه و بعد میپرن بغل هم

تیکی:مرینت کم کم داشتم فکر میکردم که نمیای فکر میکردم که برای تو مهم نیستم و دوسم نداری( خیلی فیلم هندیه )

لیدی باگ:اوه تیکی عزیزم  این چه حرفیه معلومه که میام من همیشه میام که عزیز ترین کسمو نجات بدم.تو برای من خیلی ارزش مندی من بدون تو خیلی تنها میشم

بعدد با تیکی میرن خونه و کت نوار هم برمیگرده پیش استاد فو و ماجرا رو براشون تعریف میکنه و پلک هم برمیداره و میره خونه

این داستان ادامه دارد...

دوستان اگه نمیدونید بدونید که من فصل 1 رو ویرایش کردم لطفا بریثد دوباره بخونیدش ممنون
نظرات 2 + ارسال نظر
چی کار داری اسمم چیه؟ دوشنبه 24 شهریور 1399 ساعت 16:17

واقعا نفهمیدم چی شد
این هیچیش به میراکلس نمی خورد

اره میدونم اما رمان همینه دیگه
به هر حال ممنون وقت گذاشتی و خوندی

آدرین آگراست جمعه 21 شهریور 1399 ساعت 15:44

یه سوال:وقتی تیکی زندانی بود مرینت چجوری تونست تبدیل بشه؟

بعد یه سوال دیگه:پلگ و تیکی نمیتونن اسم صاحب هاشونو پیش یکی دیگه بگن یعنی اگه بخوان بگن از دهنشون حباب میاد پس چجوری توی خونه ی استاد فو پلگ دهن لغی کرد؟

خب..ام
حالا حتمی باید سوتی هامو میگرفتی؟
خود میراکلس اینقدر داره
به هر حال ممنون نظر دادی
و رمانمو خوندی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد