Miraculous lady bug and cat noir

Miraculous lady bug and cat noir

خبرهای جالب و جدید از فصل های جدید میراکلس . عکس و فیلم های جذاب از میراکلس . مطلب ها و خبرهای مهم از میراکلس
Miraculous lady bug and cat noir

Miraculous lady bug and cat noir

خبرهای جالب و جدید از فصل های جدید میراکلس . عکس و فیلم های جذاب از میراکلس . مطلب ها و خبرهای مهم از میراکلس

(Mirakeles(m

سلام بچه ها


دیدید پارت دو رو چه زود گذاشتم گفتم سوپرایزتون کنم 


برید بخونید 


بعد از اینکه توی بغل گربه سیاه بیهوش شدید ..... وقتی چشم هاتو باز میکنی به شکل مرینت توی اتاقت هستی و انگار که تمام این اتفاق ها یک خواب بوده!!!! بعد وسایل رو جمع میکنی و میری به مدرسه وقتی که میری سر کلاس با صحنه ای خوشاین و خیلی عجیب رو به رو میشی ( آلیا جاشو با آدرین عوض کرده !!!) آدرین قراره کنار تو بشینه خیلی با خجالت میری و سر جات میشینی همینجور که داشتی به صورت آدرین نگاه میکردی یهو آدرین بر میگرده و بهت میگه چی شده؟ چرا اینجوری نگاه میکنی؟ یهو به خودت میای و میگی : هیچی فقط محو تو شدم.. یعنی داشتم به در نگاه میکردم .. یعنی داشتم آدرین با خنده میگه اوکی فهمیدم فهمیدم وقتی که خانم بوستیه اومد سر کلاس و بعد شروع به درس دادن کرد تو سعی کردی از فکر آدرین در بیای ولی نتونستی بعد از کلاس وقتی که زنگ تفریح خود آدرین بهت میگه که میشه این زنگ بهت یخ چیزی بگم؟ تو لپات قرمز میشه و میگی : حتما!!!وقتی که با آدرین میری رو روی یک از نیمکت های حیاط میشینی آدرین میگه خووب یکم برام خجالت آوره ولی تصمیم گرفتم که امروز با یکی از دوستام برم بیرون ولی نمیدونم کجا برم؟ تظر تو چیه؟ تو میگی خوب اون دوستت چشکلیه؟ منظورم اینه که اخلاقش چجوریه؟ میگه اون مهربونه و چشم های آبی مثل دریا داره موهای آبیش مثل شب تیره هستش !!! میشناسیش اون خود تو هستش!!!! انقدر که خوشحال شده بودی توی صورت آدرین داد میزنی!!!!!( آررررررررههه ) جوری که کل بچه هایی که توی حیاط بودن با تعجب به شما دوتا نگاه میکردن !!! بعد آدرین گفت:..آدرین گفت: خوب نظرت چیه کجا بریم تو فکرم یه رستوران هستش .... که ناگهان فضول بیار معرکه اومد (کلویی) : اووو آدرین خبر داری چیشده؟ آدرین : کلویی الان سرم شلوغه !!! کلویی ادانه میده تا اینکه زنگ میخوره و بعد میری سر کلاس بعد از کلاس هم که دیگه باید بری خونه وقتی که رفتی خونه..انقدر خوشحال بودی که از خوشحالی همینحوری توی اتاقت میپریدی که یهو گوشیت زنگ خورد آلیا بود وقتی جواب دادی اون گفت مرینت همین الان بیا پایین کارت دارم تو هم رفتی وقتی که رفتی پایین اون بهت گفت مرینت باورت نمیشه دارم از خوشحالی منفجر میشم توهم گفتی نم همینطور آلیا پرسید تو چرا؟ گفتی آدرین بالاخره میخواد با من بره بیرون آلیا گفت واقعا !! حالا کجا؟ گفتی نمیدونم هنوز معلوم نیست باید بهش بگم بعد آلیا گفت به نظر من رستوران جای خوبیه! تو هم آره ! بعد وقتی که حرف هاتون در مورد آدرین تموم شد آلیا گفت : دختر نزاشتی بگم چرا گفتم بیای!! گفت : میدونستی گربه سیاه یه نسبت خیلی نزدیکی به آدرین داره؟ و انگاری که دختر کفشدوزکی توی حالت آدیش یکی از دوستای منه ولی خودم هیچوقت اینو نفهمیدم !!!! باورت میشه؟ تو میگی آلیا ما نباید بدونیم که کفشدوزک و گربه سیاه کیا هستش میدونی چقدر خطر ناکه اکه ارباب شرارت بفهمه که اونا کین؟ آلیا میگهمیدونم میدونم ولی فکرش رو بکن خوب اگه تو دختر کفشدوزکی باشی اگه بخوای تغییر شکل بدی من میتونم کمکت کنم تا راحت تر بری یجا قایم بشی !!! تو یهو میگی خوب قبوله ولی اوتا برای اینکه از دوستان و خانوادشون محافظت کنن باید هویتشون مخفی باشه بعد آلیا تایید میکنه و بعد یهو مامان آلیا زنگ میزنه و میگه که باید بره خونه بعد با آلیا خداحافظی میکنی و بعد میری خونه دیگه کلا خیلی خسته شده بوید برای همین میگیری یکم میخوابی تا چشمات بسته میشه صدای یک انفجار خیلی بلند میاد یهو از خواب میپری و تغییر شکل میدی و میریوقتی که میری یهو گربه سیاه رو درحال جنگیدن با اون شرور میبینی میری به کمک گربه وقتی که اون شرور تورو میبینه میگه ( خوب بالاخره خانم حشره اومد ) همونطور که داشتید میجنگیدید یک نور عجیبی ان شرور از خودش تولید میکنه که یهو به طرف شنا دوتا میاد و بعد تا میای بپری بالا که اون نور بهتون نخوره کلا به طور مستقیم به اون نور برخورد میکنید و وقتی چشم هاتون رو باز میکنید توی پاریسی که فبلا توش بودید نبودید هنون طور که داشتید به اینور و اونور نگاه میکردید دو نفر یهو دهن هاتون رو میگیرن و..... 


پایان پارت دو 


پارت سه رو هم به زودی می زارم خداحافظ

نظرات 1 + ارسال نظر
کاملیا دوشنبه 23 فروردین 1400 ساعت 11:36

عالی بود

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد